مرسانا و اولین اجازه اش از خدای مهربان
بنام خداوند مهربان
اولین اجازه خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا که بهترین هدیه برای ما هم بود بوجود امدنت بود 21 ابان 1392 بود که فهمیدیم بزودی مامان و بابا میشیم کلی ذوق کردیم و لحظه شماری میکردیم برای بدنیا امدنت خصوصـا بابا اخه بابا عاشق بچه است
مرسانا عشق ما اولین تکونت رو وقتیکه تو دل مامان بودی 21اسفند 92بود رود کاناپه دراز کشیده بودم که احساس کردم یه تکون اروم مثل نبض زدی پیش مامان فاطمه بودم و بهش گفتم مامان یه چیز مثل نبض زدن تو دلم احساس میکنم و مامان فاطمه گفت نی نیمون داره تکون میخوره و این تکون خوردن دومین اجازت ار خدا بعد از رشد کردنت و بزرگ شدنت از خدای مهربان بود
اما سومین اجازت از خدای خوبمان بدنیا امدنت بود و نهم ماه انتظار تموم شد و شما زمینی شدی و ما از خوشحالی فقط بال برای پرواز نداشتیم
شکرگذار خدای مهربان هستیم بخاطر هدیه خوبی که به ما داده